دانشگاه در ایران، از زمان امیرکبیر و دارالفنون تا امروز، نه فقط یک مرکز علمی که میدان تحولات اجتماعی و سیاسی بوده است. هر دوره تاریخی، شاکلهای تازه به دانشگاه، دانشجو و جنبش دانشجویی داده و این سه کلیدواژه همواره نقش تعیینکنندهای در مسیر کشور داشتهاند. اکنون در دهه پنجم انقلاب اسلامی، دانشگاه بار دیگر در نقطهای حساس ایستاده و نیازمند یک تحول همهجانبه است.
اگر بخواهیم دانشگاه را در معنای عمیق و تاریخی آن ببینیم، باید فراتر از ساختمانها و سیستم اداری امروز نگاه کنیم. دانشگاه در معنای اصیل خود، مکانی برای پرورش دانشهای مورد نیاز بشر بوده است؛ از مدارس باستانی چین و اندیشههای کنفوسیوس گرفته تا دانشگاه جندیشاپور ایران و مراکز علمی شمال آفریقا پیش از اسکندر. تاریخ واقعی علم را نمیتوان به روایت غربیها محدود کرد.
غرب اما تعریف دیگری از دانشگاه ساخته است: تاریخ علم را از یونان آغاز کرده و آن را با رنسانس به خود ختم کرده است. این تعریف، همانطور که متفکرانی چون شریعتی تأکید کردهاند، بیش از آنکه بازتاب واقعیت باشد، نوعی تاریخسازی است برای تثبیت سلطه فرهنگی غرب. در این روایت، نقش شرق و تمدنهای مستقل عمداً کمرنگ یا حذف شده است.
اما نگاه غیرغربی، واقعگرایانهتر است. در این نگاه، دانشگاه محصول یک منطقه خاص یا تمدنی محدود نیست. علم، میراث مشترک بشری است؛ همانطور که نظامیههای ایران، حوزههای علمیه، دانشگاههای هند و چین و حتی مراکز علمی آفریقا و شرق آسیا هر کدام در رشد آن سهمی بزرگ داشتهاند. اگر این واقعیتها دیده نشود، تاریخ علم به ابزاری برای سلطه سیاسی و فرهنگی بدل میشود؛ همانگونه که آکادمیهای غربی و شوروی سابق، روایتهای تحریفشده خود را بر جهان تحمیل کردند.
در ایران، دانشگاه از دارالفنون امیرکبیر آغاز شد، در نهضت مشروطه نقشآفرینی کرد، در دوران پهلوی به شکل خاص خود ادامه یافت و پس از انقلاب اسلامی، با مبانی مستقل اسلامی و انقلابی، مسیر تازهای یافت. دانشجو نیز در هر دوره، صرفاً یک «محصل» نبود، بلکه بازیگری اجتماعی و سیاسی بود که در بزنگاهها به میدان آمد. جنبش دانشجویی ایران از اعتراضات مشروطه تا مبارزه با استبداد پهلوی، از مقابله با استعمار تا دفاع از انقلاب اسلامی، بارها نشان داده که یکی از پرانرژیترین و سرنوشتسازترین نیروهای جامعه است.
اکنون پرسش این است: در دهه پنجم جمهوری اسلامی، دانشگاه و دانشجو چه نقشی باید ایفا کنند؟ آیا باید همچنان درگیر روزمرگی علمی و اداری باشند یا مأموریت بزرگتری برای آینده کشور دارند؟ پاسخ روشن است: دانشگاه امروز بیش از هر زمان دیگر باید پیوندی عمیقتر میان علم، هویت ملی و آرمانهای انقلاب اسلامی برقرار کند.
دانشگاه نه باید به روایت غربی فروکاسته شود، نه در حصار تنگ بوروکراسی گرفتار بماند. آنچه آینده ایران را میسازد، دانشگاهی است که گذشته را بشناسد، حال را نقد کند و برای آینده برنامه داشته باشد؛ دانشگاهی که دانشجوی آن بداند علم، نه ابزار سلطه، بلکه سرمایهای برای آزادی، استقلال و پیشرفت ملت است.
دیدگاهتان را بنویسید